72 ساعت پس از سقوط شهر ادلب و كمپين تبليغاتي گسترده ي رسانه هاي جهان درباره افتادن شهر بدست القاعده و جنگجويان خارجي؛ شکاف میان آنچه انقلابیون سوری میگویند با روایتی که رسانهها ارائه میدهند بیشتر میشود. در حقیقت با تمرکز رسانههای جهان بر نقش گروه النصره و القاعده در این نبرد، بار دیگر به این بحث قدیمی دامن زده شده است که آیا انقلابیون سوری هستند که برای گرفتن شهرشان از دست ارتش میجنگند یا این کشور را باید خرابهای دانست، محل جولان جنگجویان خارجی؟
پيشتر خوانده بوديد كه سهم اصلي را در عمليات گروه احرارالشام، زيرشاخه جبهه اسلاميه بزرگترين تشكل مسلمانان ميانه روي مسلح سوري به عهده داشت.(http://goo.gl/yTVR6a) حالا که منابع نزدیک اطلاعات جزئیتری از عملیات منتشر کردند میتوان دید که از 21 عملیات تعریف شده، احرارالشام در 18 عملیات منطقهای شرکت داشته است( شامل 13 ايست بازرسي دور شهر و 5 ايست بازرسی داخل شهر) و جبهه النصره در 6 عمليات ( 5 ايست بازرسی دور شهر و 1 ايست بازرسی داخل شهر). فیلقالشام، صقورالغاب و فرسانالحق نیز در شرق، شمال شرق در نزدیکی الفوعه و در جنوب غرب در فیلون عمل میکردند.
ساعاتی پس از پیروزی که ادلب را به محلی برای عکس یادگاری انداختن با پرچم انقلاب سوریه تبدیل کرد، زاهر ساکت، فرمانده شورای نظامی ارتش آزاد در حلب وارد شهرشد. سپس دولت موقت سوريه که توسط ائتلاف ملي سوریه اداره ميشود در بيانيه ای اعلام کرد کرسی دائم خود را به اين شهر منتقل ميکند.( http://goo.gl/szf3Vy) این اتفاقات نگرانیها از نقش النصره را کم نمیکرد؛ چرا که هر ناظری میدانست و میداند النصره، با هر تعداد عضو، در سر خیال امارت اسلامی دارد حتی اگر حالا اقدامی نکند. شیخ محیسنی، چهره رسانهای النصره (که طرفداران داعش از روی تمسخر به او نام «رمبو» را دادند. به خاطر این عکس http://goo.gl/Z7sWws: ) در واکنش گفت که نمیگذارد ائتلاف در ادلب دفتر باز کند.
با بالا گرفتن تنش،احمد کاراعلی سخنگوی احرارالشام طی مصاحبه با نیویورک تایمز با اشاره تلویحی به النصره گفت که هیچ گروهی انحصار قدرت را در ادلب در اختیار نخواهد داشت و «نمیگذاریم داعش تکرار شود» (http://goo.gl/yw77fW) چند ساعت بعد هاشم الشیخ، رهبر احرارالشام در بیانیهای اعلام کرد «امارت اسلامی» در ادلب در کار نخواهد بود و شهر توسط شهروندان و مشارکتی اداره خواهد شد. ( http://goo.gl/YVVZSV) این یعنی النصره «دارالقضا»ی خود را نمیتواند در شهر تاسیس کند و به نظر میرسد النصره زیر فشار (موقتا؟) عقب نشسته است؛ هانی السباعی مفتی آنها نیز گفته است که فعلا به ادامه نبرد بپردازند و فکر امارت اسلامی نکنند.
اما نگرانیها درباره النصره همچنان پابرجا هستند؛ همان امری که طرفداران انقلاب سوریه کمتر علاقه نشان میدهند که دربارهاش صحبت کنند. به عبارتی نام این گروه که با ترور عجین شده چنان سیاه است که بر هر کجا فرود آید تنفرها را برمیانگیزد، حال باید تصور کرد بر چهرهی انقلابی بنشیند که از بسیاری جهات در جهان عرب یگانه بود. علت عصبیت انقلابیون هم در واقع مشخص است: 220 هزارنفر کشته و 11 میلیون آواره شده اند و جهان تنها نظاره کرده است؛ حال باید پاسخگو نیز باشند که چرا با فلان گروه همکاری کردند. قابل درک است ولی بر کسی پوشیده نیست که بازی با کارت النصره، از سر اجبار و اضطرار، ولو منحصر در مناطق خاص جغرافیایی، بازی با چاقوی دولبه است. هنوز دوماه نگذشته است از زمانی که لبه دیگرش به کار افتاد و حرکه حزم، از محبوبترین گروههای ارتش آزاد را در نزدیکی اتارب در ریف حلب متلاشی کرد و دستکم 60 تن از افراد این گروه را کشت. احرار الشام شاید اکنون به خاطر میراث رهبران سابقش، همچون حسان عبود که بیشتر روحیهای ملی را وارد گروه کردند بتواند النصره را کنترل کند وانقلابیون بتوانند رابطه را کمابیش مدیریت کنند، اما ندیدن عمدی مشکلات النصره که در مناطق تحت کنترلش نظیر ببیلا یا مارع مردم را به ستوه آورده است، مشکلی را حل نخواهد کرد.
بحث به درازا خواهد کشید اگر سخن از ساز و کار رابطهی انقلابیون سوری با النصره به میان آید و بهتر است به پرسش اول این مطلب بازگردیم:
آنان که ادلب را گرفتند انقلابیون سوری بودند یا کشور را باید خرابهای دانست، محل جولان جنگجویان خارجی؟
با آنالیز لیستهایی که از مشخصات کشتهشدگان تمام گروههای تابعهی جیشالفتح در جریان عملیات تصرف ادلب منتشر شده است، راحتتر میتوان برای پرسش بالا پاسخهایی، پیدا کرد. آمار نشان میدهد که از 109 نفر مخالف مسلح که در جریان حمله کشته شدهاند:
57 نفر از استان ادلب (http://goo.gl/zzl5oH)
30 نفر از استان حما (http://goo.gl/Ku7CdZ)
14 نفر از استان حمص(http://goo.gl/0Uuxon)
8 نفر تبعه خارجی ( 2 سعودی، 1 کویتی، 1 مصری، 1 ترکیهای، 1 اندونزیایی، 1 لبنانی، 1 مولداوی)
در واقع 93 درصد مخالفین مسلح کشته شده سوری بودند، نیمی از کل کشتهشدگان(52 درصد) را اهل خود ادلب تشکیل میدادند و 40 درصد آن متعلق دو ضلع شهری از سه ضلع انقلاب سوریه به حساب میآمدند: حما- حمص- درعا.
این عددها بار دیگر نشان میدهند دنیایی که از سوریه در رسانهها ساخته شده است تا چه میزان با آنچه در واقع امر جریان دارد متفاوت است. تنها اینگونه است که یک کشور میتواند در برابر چشم جهانیان نابود شود و جز سکوت، صدایی به گوش نرسد.