بیعقوبتی، زمینه و پیامدها
در ادامه درگیریها در شمال حلب در منطقه مخیم حندرات جهت تکمیل محاصرهی حلب توسط ارتش سوریه و نیروهای وابسته به ایران، روز گذشته تنی چند از جنگجویان گروه «حرکه نورالدین زنگی» ، ۱۹ ژوئیه ۲۰۱۶، یک کودکسرباز فلسطینیالاصل را به نام عبدالله عیسی ساکن سابق محلهی بابالسباع حمص، عضو گروه لواء قدس فلسطینی همراه با ارتش سوریه، که مطابق تصاویر منتشره کم سن و سال مینمود اسیر کردند و ساعتی بعد او را در مقابل دوربین سر بریدند.
قتل دلخراش او همچنان که در رسانهها آمد واکنشهای جهانی را برانگیخت؛ مخالفان سوری، شهروندان، فعالان محلی و مدنی علیه آن موضع گرفتند (https://goo.gl/Ntv04l) گروه حرکه نورالدین زنگی نیز در واکنش با انتشار بیانیهای حادثه را محکوم و خبر از بازداشت شبهنظامیان حاضر در فیلم و تشکیل کمیته قضائی در باب تحقیق در مسئله داد.(https://goo.gl/jWoRtL) فیلیپ لوتور، رئیس بخش خاورمیانهی عفو بینالملل نیز ویدیوی منتشره را «اسیر کشی» و مصداق «جنایت جنگی» خواند و خواستار «خلع نظامی هر فرد مظنون به تخطی از قوانین بینالمللی » شد.(https://goo.gl/CiiqUn)
این خلاصهای بود از انچه گذشت، اما ابعاد این حادثه به مراتب بزرگتر از رخداد یک جنایت جنگی سبعانه بدست پارهای شبهنظامیان است؛ چه به لحاظ نام گروهی که اعضایش مرتکب آن شدهاند و چه به لحاظ ساز و کاری که اجازهی رخداد جنایات جنگی را در میان گروههای مخالفان مسلح سوری میدهد. از این جهت گرچه بررسی مورد گروه نورالدین زنگی ممکن است بحث را اندکی به درازا بکشاند، برای فهم فضا ضروری است.
گروه نورالدین الزنکی
اعضای نخستین نورالدینالزنکی عمدتا از ساکنان حاشیهی حلب بودند که با کشیده شدن فاز مسالمتآمیز انقلاب سوریه به فاز مسلحانه در نوامبر سال ۲۰۱۱ فعالیت نظامی را تحت فرماندهی رهبر نظامی-مذهبی خود توفیق شهابالدین در روستای قبتانالجبل در غرب حلب علیه حکومت بشار اسد آغاز کردند. تاریخ گروه زنکی از ماههای نخست شاهد حلشدنها و انشعابات متعدد بود : با لواء توحید در اوج فعالیت آن در تابستان ۲۰۱۲ همراه شدند، با مرگ فرماندهی آن عبدالقادر صالح کناره گرفتند، به جبهه اصاله پیوستند، از آن نیز انشعاب کردند، سپس برای جنگ با داعش، پیش از اعلام رسمی خلافت، جیشالمجاهدین را در ژانویه ۲۰۱۴ به همراه ۱۰ گروه دیگر پایه گذاشتند، از ان نیز جدا شدند، به ائتلاف جبهه شامیه با ۵ گروه دیگر پیوستند و در ان نیز نماندند. در نهایت از آوریل ۲۰۱۵ به این سو با ۳۰ گروه دیگر به ائتلاف فتح حلب پیوستند و نیروهایشان در جبهه های مختلف حلب از درون شهر در صلاحالدین، تا جنوب حلب در راموسه، در شمال در حندرات و بریج و در غرب در قبتانالجبل پخش شدند. نورالدین زنگی صرف نظر از رقم ۷۵۰۰(با احتیاط) جنگجوی خود از این جهت گروه فراگیری به حساب میآید که توانسته است موسسات خدماتی و نهادهای نظامی، درمانی و اداری وابسته به خود را در نواحی حلب بگستراند.
نورالدین زنگی، همچون گروههای دیگر درگیر در جنگ داخلی متکی به کمک خارجی است و عمده حامیان آنان در ابتدا قطر بوده است و سپس ترکیه (در مجموع چهرههای نزدیک به اخوانالمسلمین)، شیوخ کویتی و در نهایت عربستان. با این حال عمده موفقیت نورالدین زنگی جذب حمایت مرکز فرماندهی عملیات نظامی آمریکا بود. در حقیقت آمریکا دو برنامه را به صورت موازی در سوریه پیش میبرد که گاها این دو با هم خلط میشوند؛
۱- رسمی و زیرنظر پنتاگون وزارت دفاع آمریکا: منحصرا جهت مقابله با داعش، شامل برنامه آموزش و تجهیز «نیروی سوریهی جدید» در شرق سوریه یا طرح شامل عضوگیری و آموزش ۶۰ نفر عضو فرقه ۳۰ ارتش آزاد که بسیاری آن را با ماجرای افتادن سلاحها به دست جبهه النصره میشناسند.
۲- غیررسمی و زیر نظر سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا، که مسئول عملیات برونمرزی در خارج از خاک این کشور است جهت مقابله با بشار اسد و داعش. این برنامهی آموزش و تجهیز مخالفان مسلح گزینششده که از سال ۲۰۱۲ پس از وتوی سه قطعنامهی شورای امنیت توسط چین و روسیه عملیاتی شد و شامل دو شاخه یکی برای مخالفان جنوبی و یکی برای مخالفان شمالی است. مرکز فرماندهی برای مخالفان جنوبی با نام MOC شناخته میشود که در شهر امان پایتخت اردن مستقر است. عمده کمکهای این مرکز (شامل آموزش و تجهیزات) اختصاص به «جبهه جنوبی ارتش آزاد» دارد که عددی (با احتیاط) بین ۲۰ تا ۲۵ هزار جنگجو را در بر میگیرد. نمایندگان کشورهای غربی نظیر بریتانیا و فرانسه یا کشورهای منطقه نظیر اردن یا عربستان سعودی در این اتاق حضور دارند و هرگونه کمک از مجرای همین اتاق صورت میپذیرد.
مرکز فرماندهی مشابه برای مخالفان شمالی با نام MOM شناخته میشود که در ترکیه قرار دارد و بیشتر با برنامه رساندن موشک آمریکایی تاو در دو سال اخیر شناخته میشود.از آنجا که ارتش آزاد در شمال از تشکل یکپارچهای چون جبهه جنوب برخوردار نیست، کمکهای آمریکا به زیرشاخههای منفرد ارتش آزاد نظیر جبهه ثوار و حرکة حزم در آغاز و سپس در ادامه با فرقه ۱۳ و صقورالجبل، فرقه شمالی و نظایر آن ادامه پیدا کرد. تمام حدود ۵۰ گروهی که مجوز برخورداری از تجهیزات، در راس آن موشک آمریکایی تاو، را در خاک سوریه پیدا کردهاند(https://goo.gl/SfB5dN)، زیرشاخههای ارتش آزاد و با پرچم انقلاب سوریه هستند به جز دو گروه اسلامگرای مشخص؛ جبهه شامیه و حرکهنورالدین زنگی که هردو به خاطر ارتباطات زیاد و حمایت غرب از انان عموما مرتبط با ارتش آزاد خوانده میشوند. در هر دوی این موارد کمکها در مقاطعی زمانی قطع شده و بار دیگر از سر گرفته شده و در مورد زنگی گفته میشود از سپتامبر ۲۰۱۵(ماه آغاز مداخله نظامی روسیه، به دلیل دست داشتن احتمالی اعضا در ربودن دو امداد رسان ایتالیایی) کمکها متوقف شده است. دلیل عمده حمایت غرب از این دو گروه اسلامگرا، در کنار گروههای دیگر ارتش آزاد، که در جبهه جنگ درون شهر حلب و شمال آن در مقابل اسد و داعش میجنگند این است که نورالدین زنگی (بیشتر) و جبهه شامیه (کمتر) به لحاظ تاثیرگذاری و شمار جنگجوهای محلی، در کنار احرارالشام و جبههالنصره همواره در شمار گروههای بزرگی به حساب میآمدهاند که بالقوه میتوانستهاند موازنه قدرت را در حلب بر هم بزنند.
«میانهروها»؟
اطلاق عنوان «میانهرو» به شبهنظامیانی که تا سر حد مرگ در جنگی برای کشتن یا کشتهشدن میجنگند ممکن است بیمعنا به نظر برسد. در حقیقت اصطلاح «میانهرو» از سوی مقامات غربی عموما به دهها گروه مرتبط با ارتش آزاد خطاب میشود که کادر رهبری و فرماندهی آنان در قبال دریافت کمک مالی و نظامی حاضر به پذیرش حداقل تعهدات سیاسی بودهاند. گرچه در اصل میانهرو، معتدل، نیروهای قابل همکاری و نظایر اینها، عناوینی هستند که بیش از هر چیز تلاش برای یافتن و سپس کمک به نسلی از سوریها را نشان میدهند که در میانهی جنگ داخلی و زیر بار حملات عظیم در حال خرد شدن و در معرض رادیکالیزه شدن هستند.
در مقابل ایدئولوژی سلفیجهادی النصره (با قدرت مالی عظیم شبکه القاعده) و ایدئولوژی سلفی احرارالشام ( که حضور پرشمار سلفیجهادیها را در میان چهرههای مذهبی مسلط نزدیک به خود میبیند و از سوی ترکیه و قطر حمایت میشود)، نورالدین زنگی از اسلامگرایان سنی عموما اخوانی تشکیل شده است که در میانهی فضای حاصل از اسلامیزه و رادیکالیزه شدن جوانان سوری در جریان قریب ۶ سال نسلکشی آرام توسط حکومت بشار اسد، میتواند به سان حائل، آنان را جذب کند. بحث دربارهی شیوههای تبلیغات و امکانات نظامی و مالی ارائه شده توسط النصره که به شکل آهنربائی غولآسا هر تازهجنگجوی جوانی را در خود میکشد و وسوسه میکند، خارج از موضوع است اما این نکته قابل ذکر است که نورالدین زنگی در طول سالهای اخیر علیرغم اختلاف با النصره کمابیش به شیوهای منزهطلبانه عمل کرده و از درگیری مستقیم پرهیز کرده است. رهبری این گروه در جریان حمله النصره به گروه جبهه ثوار و حرکهحزم ارتش آزاد و تصرف مقر آنها واکنشی نشان نداد و جمال معروف فرمانده جبهه ثوار را مقصر دانست. اما در سپتامبر ۲۰۱۵ در حادثه معروف معارة الارتیق در غرب حلب اینبار نیروهای نورالدین زنگی با النصره درگیر شدند و پس از برجا ماندن چند کشته و زخمی، طرفین از یکدیگر اسیر گرفتند که تا مدتها بحث بر سر آزادی آنان در جریان بود. مداخله نظامی ایران و روسیه اما با نقشی اساسی که در جغرافیای جنگ سوریه ایفا کرد و با ایجاد فضای مرگ و زندگی برای مخالفان، تمام گروههای مسلح اعم از جهادی و غیرجهادی را به سوی اتحاد با یکدیگر هل داد. در جنوب حلب، ملاح و حندرات و همچنین بعدتر در جریان موشکباران (اغلب کور) محله کردنشین شیخ مقصود این دو گروه با یکدیگر از نظر نظامی همکاری کردند.
پیشینهی موارد نقض حقوق بشر توسط نورالدین زنگی
همانطور که دو هفته پیش در صفحه گزارش جنگ منتشر شد (https://goo.gl/OmR6Bq)، اعضای گروه نورالدین زنگی در گزارش اخیر عفو بینالملل به انجام اعمالی از قبیل ربودن، شکنجه و قتل شماری از شهروندان سوری در حلب طی سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۶ متهم شده بودند. با این حال طبق گزارش، نه سیستم قضائی داخل گروه توانسته بوده است به شکایات ترتیب اثر دهد، نه اجازهی دخالت نهادهای بینالمللی داده شده است و نه فشاری از سوی کشورهای حامی این گروهها برای رسیدگی به موارد نقض حقوق بشر وارد آمده است:
«گزارش همچنین با نام بردن از کشورهای فرانسه، قطر، ترکیه، آمریکا، عربستان و بریتانیا از آنان خواسته است بر مخالفان مسلح فشار آورند و آنها را ملزم به اجرای قوانین بینالمللی جنگی کنند. عفو بینالملل همچنین از اتحادیه اروپا خواسته است بر فرانسه و بریتانیا فشار آورند تا در مواردی که شواهد مستند از جرائم جنگی وجود دارد انتقال تجهیزات و مهمات را به گروههای مرتکب جرم متوقف کنند.»
آسیبشناسی جنایات جنگی مخالفان مسلح سوری
قتل منزجرکنندهی کودکسرباز فلسطینی بدست شبهنظامیان گروه نورالدین زنگی، در حقیقت یکی از نتایج حکمفرما بودن وضعیت بیعقوبتی بر اغلب گروههای مخالف مسلح اسد است. به دلیل ازدیاد گروههای درگیر در حلب و توجیه همیشگی بحرانی بودن شرایط، این ناحیه تبدیل به بهشت امنی برای جنگسالاران شده است و نداشتن بیم از مجازات و نبود مکانیزم نظارتی دست جنایتکاران را در میان صفوف مخالفان مسلح باز گذاشته است. این مشکلی است که در سایر نقاط سوریه و در تاریخ جنگ داخلی نیز وجود داشته است.
خالد الحمد، ملقب به ابوصقار، جنگجوی کتیبهی فاروق ارتش آزاد در حمص که با به دندان کشیدن ریهی یک سرباز کشتهشدهی ارتش سوریه در سال ۲۰۱۲ اعتبار کل مخالفان مسلح را تقریبا از میان برد عملا هیچ عقوبتی ندید؛ به جبهه النصره پیوست تا چهار سال بعد که به ضرب گلولهی فردی ناشناس که ادعا میشد از سوی احرارالشام بوده در راه کشته شد. نمونهی ابوصقار تنها مثالی از بسیار موارد مشابه است (نظیر کشتار روستای الزاره) که عدم اقدام جدی کشورهای غربی و منطقهای پشتیبان مخالفان سوری را برای ملزم ساختن آنان به احترام به قوانین حقوق بشری در خلال جنگ نشان میدهد.
بیش از ۵ سال است جنگ داخلی در سوریه ادامه دارد و تا به حال کمتر پرونده جدی مشاهده شده است که در آن قاتلان و آدمربایان منتسب به یک گروه، علنی و شفاف محاکمه و مجازات شوند. با رخداد هر مورد نقض آشکار حقوق انسانی اعلامیههای محکومیت و قول رسیدگی پیدرپی و غالبا پوچ منتشر میشوند اما تقریبا تمامی بدون فرجام. فرماندهان نظامی از تسلیم کردن خاطیان به بهانهی کمبود نیروی انسانی خودداری میکنند و کمکهای مالی و تسلیحاتی به بهانهی تخطی از موازین حقوق بشر نه تنها قطع نشده بلکه گاه با تشدید همراه بوده است. نمونهی آشکار آن گروه فرقه ۱۶ ارتش آزاد است که اعضای زیرشاخهاش، لواء شهدا بدر به فرماندهی جنگسالار مشهور سابق، خالد حیانی، با خمپاره پراکنیهای متعدد به محلههای غربی حلب از ناحیه محله بنیزید تا کنون صدها غیرنظامی را در این ناحیه کشتهاند. در این مورد نه تنها مجازاتی در کار نبوده است، که اخیرا فرقه ۱۶ مجهز به موشک آمریکایی تاو شده است. زمانی که نیروهای نورالدین زنگی به سمت محله کردنشین شیخ مقصود حلب به شکل کور شلیک میکردند، چه زمانی که نیروهای جیشالاسلام از جوبر میدان عباسیین دمشق را با خمپاره هدف میگرفتند، هیچ واکنش جدی به انان صورت داده نشد. این بدین معنا نیست که دهها هزار مخالف مسلحی که در حال جنگاند همگی جنایتکار و ناقضان حقوق جنگیاند، اغلب آنان چون حکومت اسد را ناقض همین قوانین میدانند با آن در حال نبردند، بلکه سخن از عدم کارآئی سیستم تنبیهی و کنترلی است که نمیتواند افراد جنایتکار را میان مخالفان مسلح به سزای اعمال خود برساند. دو هفته پیش گروه فرقه عمود حوران ارتش آزاد در استان درعا ۴ تن افغانهای اعزامی ایران را که فروردین سال پیش در میدان جنگ اسیر کرده بود، (حیدر محمدی، سخی میرالله قلی، عنایت حسینی و عباس وفایی) بعد از یک سال و اندی نگاه داشتن با ۳ زن زندانی زندانهای اسد مبادله کرد و افغانها به ایران بازگشتند.(http://goo.gl/F89zYS) این مطلب نمونهای است تا نشان دهد سخن گفتن از کلیت مخالفان به عنوان یک بدنهی واحد عموما خطاست، اما آن هنگام که جرمی جنگی از سویی فردی سر میزند، بخصوص در حق اسیران جنگی و غیرنظامیان، مشکل عدم جزای خاطیان مشکلی کمابیش شایع به حساب میآید. در این میان امری دیگر وجود دارد که رخداد جنایتهای جنگی در میان مخالفان مسلح را تشدید کرده است.
زمانی که در تابستان سال ۲۰۱۲ مخالفان مسلح سوری طرح فتح حلب را به امید جامعه جهانی و به بهای سنگین انسانی کلید زدند و با هدف درست کردن یک بنغازی از حلب، سلفیجهادیها را در میان خود راه دادند؛ تبعات ویرانگر آن را در دراز مدت ندیدند. یکی از تاثیرات حضور آن گروهها نظیر جبهه النصره، نرمالیزه شدن خشونت لجامگسیخته نظیر سر بریدن و رفتارهای بیمارگونه از این دست در میان جنگجویان بود. به عبارتی، نمیتوان در یک میدان در بلندمدت (در ملاح یا در جبهه مقابل شیخمقصود) در کنار اعضای النصره جنگید و رفتارهای آنان را به ارث نبرد.
در نهایت این امر درستی است که در فضای جنگ داخلی با گروههای پراکنده توان کنترل تمامی نیروهای شبهنظامی وجود ندارد، اما این فجایع انسانی اموری نیستند که با انداختن به گردن رفتارهای خودسرانهی چند تن و زندانی کردن آنان رفع و رجوع شوند، آنچنان که نورالدین زنگی پس از رخداد حادثه چنین کرده است. در حقیقت ساز و کار معیوب حاکم بر این گروهها است که فضای سربرکشیدن هرازگاه هیولاهایی اینچنین را فراهم میکند. این قبیل رفتارها همچنان که گفته شد حاصل چرخهی بیعقوبتی است که در آن آمران و عاملان جنایات، حاشیه امنی به دور خود احساس میکنند و تا زمانی که گروهی خاطی از مخالفان مسلح با تبعات خردکنندهی اقدامات خود مواجه نشود، امیدی به پایان اینگونه حوادث نیست. ولو آنکه فوران واکنش یکپارچه و گستردهی مخالفان سوری، فعالان مدنی و مردم ساکن حلب محاصرهشده در نشان دادن انزجار خود از قتل کودک فلسطینی روزنهی امیدی برای به سرانجام رسیدن عدالت، دستکم در باب این پرونده، باز بگذارد.