با نزدیک شدن پایان اولتیماتوم روسیه به ساکنان و مخالفان مسلح حاضر در حلب شرقی و اتمام فرصت یک روزه برای ترک این ناحیه از طریق «کریدورهای انسانی»؛ زنگ خطر برای آوار کردن قریبالوقوع شهر بر سر شهروندان این ناحیه توسط جنگندههای ارتش روسیه/سوریه به صدا درامده است.
آنچه در پی میآید ترجمهی بخشی از مقالهی آرون لوند، محقق سوئدی، تحت عنوان «سقوط آرام و خشن حلب شرقی» منتشره در وبسایت بنیاد سنچری است که مدتی پیش در باب وضعیت حلب نوشته شده است و دلایل سوریهای ساکن را برای ماندن در شهر بررسی میکند:
«بسیاری به نظر میرسد مشکوک هستند که اعلانهای مسیرهای خروج امن و کریدورهای انسانی یک حرکت تبلیغاتی است، یا حتی بدتر، یک تله. «با هر نفری که روی زمین در حلب صحبت کردیم میگوید که نه به حکومت سوریه اعتماد دارد نه به روسها که این برنامه را عملی کنند و نیروهای شورشی و همینطور غیرنظامیان در صورت خروج از طریق این گذرگاهها ایمن بمانند. در عین حال میگویند که باز هم اگر بنابر چنین چیزی باشد، با چنین روشی معنی نمیدهد.» این حرفی است که یک گزارشگر شبکه الجزیره طرفدار مخالفان در اواخر ژوئیه به آن اشاره کرده بود.
رژیم سوریه البته که توضیح دیگری برای مسئله دارد. آنها اپوزسیون را به خاطر تعداد اندک شهروندان تخلیه شده سرزنش میکنند و استدلال میکنند که شورشیان غیرنظامیان را تهدید کردهاند و مجبورشان کردهاند که به عنوان سپر انسانی باقی بمانند. این مسئله هم به نحو احسن میتواند در برخی موارد درست باشد، در همان حال که غیرممکن است بگوییم چند نفر. بعلاوه، خطر آشکار عبور از شهر زیر بمباران پیوسته بسیاری را از تلاش برای فرار منصرف میکند، خواه توسط گروههای مسلح ترسانده شده باشند، خواه نه.
ترس از دستگاه امنیتی بعث ریشه در سالهای قبلتر از ۲۰۱۱ [آغاز انقلاب سوریه] دارد و به طور تاریخی دولت به ندرت تصویری از خود به عنوان فاتح بخشنده نشان داده است. اینطور میتوان گفت که مشکل بزرگتری که به نظر موجود است بدگمانی عمیقی است که در میان ساکنان حلب شرقی وجود دارد. بسیاری از سوریهای میانسال و پیر، تعرضهای وحشتناکی را به یاد میآورند که پس از شورش ناموفق ۱۹۷۹-۱۹۸۲ در خصوص مظنونین به حمایت از اخوان المسلمین اعمال شد و تنها به آن سالها نیز ختم نشد. بلکه بیشتر، بعدها هزاران تن از اسلامگراهای مظنون در بازداشتگاههای دولتی ناپدید شدند و آزارهای گوشه و کنار اعضای خانواده های انان برای سالها و در برخی موارد برای دههها ادامه داشت. از ۲۰۱۱ به این سو، داستانهای جدید بیشماری از وحشیگری بیقاعده و بدونتوجیه و دورویی دستگاه امنیتی سوریه به وجدان جمعی حلب شرقی وارد شد. جایی که حتی با در نظرگرفتن استاندارهای روبه تباهیرفتهی حاکم بر این محلههای ویران، قابل تصور است که اعتماد کردن به حسننیت دشمن، خریدار کمی دارد.
دولت اسد به نظر میرسد به خوبی از مشکل اعتبارش آگاه است و با انجام تلاشهای دیرموقع و خام روی خوشترش را نشان دهد. زمانی که در ۲۲ سپتامبر حمله به حلب شرقی شروع شد، نیروهای مسلح به صورت عمومی به شهروندان اطمینان دادند که اگر بخواهند از گذرگاههای خروجی تعیین شده رد شوند بازداشت یا حتی بازخواست نخواهند شد. ارتش بعدتر تصریح کرد که که اگر ساکنان حلب شرقی به ارتش اعتماد ندارند که به حرفش وفا کند، ناظران روسی در محل حاضر خواهند بود تا خروج امن را تضمین کنند. اما برای مردمی که قصد خروج از حلب تحت محاصره را دارند مشکل پیچیدهتر و دشوارتر از آن است که قابل حل به نظر آید.
عبور از یک ایست بازرسی یک چیز است، اما آنها که تصمیم گرفتهاند از خط مقدم رد شوند باید بدانند که آیا میتوانند در مناطق تحت کنترل دولتی بمانند و زندگی کنند بیآنکه تحت فشار و شکنجه قرار گیرند یا هدف حملات انتقامی شبهنظامیان خودسر واقع شوند و یا، همانطور که سالهای دهه ۸۰ اتفاق افتاد، چند سال بعد توسط دستگاه امنیتی بازداشت نشوند؟ آیا روسها یا هر کس دیگری میتواند به شهروندان و شورشیان سابق برای هفتهی بعد، ماه بعد و سال بعد تضمین امنیتی دهد؟
در برابر چنین ترسهای عمیقی است که طرحهای تخلیهی اسد به مشکل برخورده است. گزارش اواخر ماه سپتامبر سازمان ملل قید کرده است که «دغدغههای امنیتی و ترس از بازداشت شدن» دلایل اصلی هستند که ایستهای بازرسی خروجی دولتی مورد استفادهی شهروندان قرار نگرفتهاند. و در همان حال که تلویزیون دولتی سوریه تصاویر شهروندانی را مخابره میکند که حلب شرقی را ترک میکنند، تا اینجا به نظر میرسد شمارشان به صدها تن میرسد که فاصله دارد با هزاران و دهها هزار نفری که رفتنشان تغییری محسوس ایجاد خواهد کرد.»
منبع: https://goo.gl/xJKCM0