سخنرانی مفصل مارتین لوترکینگ، از رهبران مبارزه مدنی آمریکا، در مخالفت با مداخله نظامی آن کشور در ویتنام یکی از سرشناسترین سخنرانیهای ضدجنگ ایراد شده در جهان به شمار میرود. این نطق قدرتمند و خشمگینانه که آن را بحثبرانگیزترین نطق دوران زندگی لوترکینگ میدانند، بلافاصله پس از ایراد در کلیسای ریورساید نیویورک در ۴ آوریل ۱۹۶۷ موجی از انتقادات ضد او ایجاد کرد و بخش متمایل به جنگ و بیتفاوت به جنگ جامعهی آن زمان آمریکا را علیه او شوراند. رابطهی او با رئیسجمهور جانسون به سردی گذاشت، دیگر رهبران مبارزات مدنی سیاهان از موضع او اعلام برائت جستند و ۱۶۸ روزنامه بزرگ چاپ ایالات متحده، شامل نیویورک تایمز و واشنگتن پست، سخنرانی وی را محکوم کردند. همانطور که در کتاب تیویس اسمایلی تحت عنوان «روایت سال آخر زندگی مارتین لوترکینگ» آمده است، هیچ سخنرانی در زمان حیات او نبوده است که به اندازهی این سخنرانی روی وی فشار روانی گذاشته باشد و انتقادات را علیه او برانگیخته باشد. با این حال لوترکینگ عقب ننشست و تا زمان ترور و مرگش که دقیقا یکسال پس از ایراد آن سخنرانی رخ داد، با شرکت در کنفرانسهای مطبوعاتی، مصاحبههای تلوزیونی و تظاهرات مسالمتآمیز اعتراض خود را به جنگ در ویتنام ادامه داد.
از آن جا که از منظر تاریخی دلایل مقامات آمریکا برای مداخله نظامی در ویتنام با دلایل برشمرده شده توسط مقامات ایران در توجیه مداخله نظامی در سوریه مشابه بوده و نقد اخلاقی مارتین لوترکینگ متوجه هسته اصلی این استدلالات است، ترجمهی فارسی متن سخنرانی او ضروری مینمود.
تا کنون ترجمه سه قسمت نخست آن سخنرانی در صفحه گزارش جنگ منتشر شده که از نظر خوانندگان گذشته است. اکنون متن کامل این سخنرانی (شامل سه قسمت نخست بعلاوهی قسمت چهارم و پایانی) در قالب یک فایل و در سه فرمت جداگانه مناسب استفاده در کتابخوانهای الکترونیکی منتشر میشود که از لینکهای زیر قابل دسترس است:
نسخه pdf از اینجا: https://goo.gl/xHDzKR
نسخه epub از اینجا: https://goo.gl/8V86zt
نسخه azw3 از اینجا: https://goo.gl/z151BD
عکس زیر، مارتین لوتر کینگ را در جریان تظاهرات مسالمتآمیز علیه مداخله نظامی آمریکا در ویتنام در ۱۶ مارس ۱۹۶۷ در نیویورک نشان میدهد. (متن روی پلاکارد در تصویر:«کودکان برای سوختن به دنیا نمیآیند. جنگ را همین الآن متوقف کنید»)
در زیر بخشهای گزیدهای از آن سخنرانی میآید:
* زمانی خواهد رسید که سکوت کردن خیانت است. آن زمان اکنون در ارتباط با ویتنام برای ما فرارسیده است.
*انسانها، حتی هنگامی که با فشار حقیقت از درونشان مواجه میشوند، به راحتی وظیفه مخالفت با سیاست حکومتشان را به عهده نمیگیرند، به ویژه در زمان جنگ.
هنگامی که این مسائل موجود مثل اغلب معضلات دیگر این درگیری وحشتناک بغرنج به نظر میرسند، ما همواره خود را در مرز شک و عدم قطعیت احساس خواهیم کرد.
ما باید با تمام تواضعی که متناسب با دید محدود ما است سخن بگوییم، اما باید بگوییم.
* در دو سال گذشته در حالی که من اقدام به شکستن خیانت سکوت و سخن گفتن با تمام سوزشهای قلبم کردهام، در حالی که درخواست کردهام تا از [سیاست] نابودی ویتنام دست برداشته شود، بسیاری اشخاص من را درباره خردمندانه بودن مسیری که در پیش گرفتهام به پرسش کشیدهاند.
* میدانستم تا زمانی که ماجراجوییهایی مانند ویتنام همچون یک خرطوم مکش اهریمنیِ ویرانگر به بلعیدن نیروی انسانی و مهارتها و پولها ادامه میدهد آمریکا هیچگاه مبالغ یا انرژی لازم را برای بهبود وضعیت معیشتی فقرایش سرمایهگذاری نخواهد کرد. بنابراین من هر چه بیشتر مجاب میشدم تا جنگ را به عنوان دشمن فقرا ببینیم و به همان عنوان به آن حمله کنم.
* شاید واقعیت حزنانگیزتر را آن هنگام دریافتم که برایم مسجل شد کار جنگ بسیار فراتر از نابود کردن امید فقرا در وطن است. پسرها، برادرها و شوهرهای افراد فقیر به نسبتی بسیار بیشتر از باقی جمعیت برای جنگیدن و کشته شدن گسیل میشدند. ما مردان جوان سیاهپوستی را میگرفتیم که به دست جامعهیمان ناتوان شدهاند و آنها را به هشت هزار مایل دورتر میفرستادیم
* برای خاطر آن مردان جوان، برای خاطر دولت، برای خاطر صدها و هزاران نفر که تحت خشونت ما به خود میلرزند، نمیتوانم سکوت کنم.
*اکنون باید همچون روز روشن باشد که اگر کسی امروز ذرهای نگرانی برای تمامیت و حیات آمریکا داشته باشد نمیتواند جنگ حاضر را نادیده بگیرد. اگر روح آمریکا اینگونه به تمامی مسموم شده، در کالبدشکافی جسد آن باید نشان «ویتنام» را جست. آمریکا را، تا وقتی که امید انسانها را در سراسر جهان نابود میکند، به هیچ وجه نمیتوان نجات داد.
*من معتقدم که این امتیاز و بار [مسئولیت] همهی مایی است که خودمان را با وفاداریهایی مقید میبینیم که گستردهتر و عمیقتر از ملیگرایی هستند و از اهداف و مواضع تعریف شده ملت ما فراتر میروند.
*در طول ۹ سال پس از ۱۹۴۵ ما حق استقلال را از مردم ویتنام دریغ کردیم. برای ۹ سال ما با قوت از فرانسویها در راستای تلاش بیثمرشان برای استعمار مجدد ویتنام حمایت کردیم.
*ما با توشههای عظیم نظامی و مالی خود آنها را تشویق کردیم تا به جنگ ادامه بدهند، حتی پس از آن که آنها اراده خود را از دست داده بودند. اندکی پس از آن بود که ما تقریبا تمام هزینههای این تلاش فاجعهبار جهت استعمار مجدد را پرداخت میکردیم.
* ما در حال افزایش تعهدات نیروهای مسلحمان در پشتیبانی از حکومتهایی بودیم که به طور بیهمتایی فاسد، ناکارآمد و بدون پشتوانه مردمی بودند.
* اکنون آنها در حال پژمرده شدن زیر بمبارانهای ما هستند و ما را، و نه هموطنان ویتنامیشان را، دشمنان حقیقی خود میانگارند. در همان حال که ما آنها را از زمینهای پدرشان به سوی اردوگاههایی که حداقل نیازهای اجتماعی نیز در آنجا یافت نمیشود میرانیم، بیروح و پراندوه خانههایشان را ترک میکنند. میدانند که یا باید آواره شوند یا توسط بمبهای ما نابود شوند.
* اکنون، بجز کینه چیز دیگری به عنوان سنگ بنا باقی نمانده است.
* آنها درباره ایالات متحده چه فکری باید کنند وقتی درمییابند که این ما بودیم که به بیرحمی و سرکوبگری دیِم مجوز دادیم؟ امری که کمک کرد تا آنها به عنوان یک گروه مقاومت در جنوب به وجود بیایند. آنها درباره اغماض ما نسبت به خشونتورزی چه فکر میکنند؟ امری که به اسلحه دست گرفتن آنها منتهی شد. آنها چطور میتوانند صداقت ما را باور کنند؟ وقتی که اکنون از «تجاوز از سمت شمال» دم میزنیم گویی ضرورتی جز این وجود ندارد.
* آنها چطور میتوانند به ما اعتماد کنند هنگامی که ما اکنون پس از زمامداری خونین دیِم آنها را به خشونتورزی متهم میکنیم و همزمان سلاحهای مرگبار جدید را از هر نوعی به سوی سرزمین آنها سرازیر میکنیم؟ مطمئنا باید احساسات آنها را درک کنیم، حتی اگر اعمال آنها را قابل چشمپوشی نمیدانیم. مطمئنا باید ببینیم که حتی بزرگترین اقدامات آنها در برابر نقشههای تخریب ما که با دقت کامپیوتری طراحی شدهاند به راحتی ناچیز به حساب میآیند.
* وقتی که مقامات ما میدانند کمتر از ۲۵ درصد اعضای آنها کمونیست هستند و با این حال مصرانه به آنها یک نام کلی نسبت میدهند، انتظار دارید آنها چطور ما را قضاوت کنند؟ وقتی آنها میدانند آگاهیم از اینکه آنان بخشهای بزرگی از ویتنام را تحت کنترل دارند و با اینحال آماده صدور مجوز برای برگزاری انتخابات سراسری اما بدون حضور این دولت موازی سیاسی هستیم، چطور باید در مورد ما فکر کنند؟ آنها میپرسند چگونه ما میتوانیم از انتخابات آزاد صحبت کنیم وقتی مطبوعات در شهر سایگون سانسور میشوند و تحت کنترل بخش نظامی هستند. و آنها قطعا حق دارند تعجب کنند این چه نوع دولت جدید بدون آنهایی است که برنامه ریختهایم برای تشکیلاش کمک کنیم، بدون تنها حزب واقعی که درتماس واقعی با کشاورزان است. آنها اهداف سیاسی ما را به پرسش میگیرند و واقعیت وجود چارچوب صلحی را که شامل آنها نمیشود قبول ندارند. پرسشهای آنان به شکل دلهرهآوری وارد هستند. آیا کشور ما بار دیگر برنامه ریخته است که یک امر بیبنای سیاسی بسازد و بعدش با زور یک خشونت جدید آن را جا بیاندازد؟
* در این مرحله باید واضح بگویم در حالی که تلاش کردهام صدایی برای بیصدایان ویتنام باشم و استدلالهای آنهایی را که دشمن خوانده میشوند درک کنم، به اندازهی هر شخص دیگری عمیقا نگران نیروهای خودمان نیز هستم.
*سربازان ما پس از یک مدت کوتاه باید بدانند هیچکدام از چیزهایی که ما ادعا میکنیم داریم به خاطرشان میجنگیم وجود خارجی ندارند. آنها باید بدانند که دولتشان آنها را به نزاعی بین خود ویتنامیها فرستاده است.
* من از جانب آنان سخن میگویم که سرزمینشان تباه گشته است، خانههایشان ویران شده است، فرهنگشان ریشهکن شده است. من از جانب فقیران آمریکا صبحت میکنم که هزینهای دو سویه میدهند؛ در کشور خود با امیدهای برباد رفتهشان و در ویتنام با سرکردن با مرگ و فساد. من از جانب شهروند جهان سخن میگویم، جهانی که مبهوت مسیری است که ما در پیش گرفتهایم
* هر روز که از این جنگ میگذرد، نفرت در سینههای ویتنامیها و سینههای آنان که به غریزهی انسانی وفادارند بیشتر میشود. آمریکائیها حتی دوستانشان را مجبور میکنند که دشمنشان بشوند. جای شگفتی است؛ آمریکائیها، آنان که به دقت احتمالات پیروزی نظامی را محاسبه میکنند، تشخیص نمیدهند که در بُعد سیاسی و روانی دارند متحمل چه شکست عمیقی میشوند. سیمای امریکا دیگر هرگز سیمای انقلاب، آزادی و دموکراسی نخواهد بود بلکه سیمایی از خشونت و نظامیگری خواهد بود.
* اگر [به جنگ] ادامه دهیم، جای هیچ شک و شبههای در ذهن من و ذهن جهان باقی نخواهد ماند که هیچ قصد خیری در ویتنام نداریم. اگر فورا جنگ علیه مردم ویتنام را متوقف نکنیم، دنیا چارهای نخواهد داشت جز اینکه این وضعیت را به شکل بازی وحشتناک، زشت و مرگباری ببیند که ما تصمیم گرفتهایم بازیاش کنیم. دنیا امروز از امریکا سطح بلوغی را انتظار دارد که ممکن است هنوز به آن نرسیده باشیم. دنیا از ما انتظار دارد قبول کنیم که از آغاز ماجراجوییمان در ویتنام اشتباه کردیم، که برای جان مردمان ویتنام مضر بودهایم. وضعیت از آن جنس وضعیتهایی است که باید آماده باشیم در آن به شکلی شدید از راههای کنونیمان فاصله بگیریم. برای کفارهی گناهان و خطاهایمان در ویتنام، ما باید پیشقدم شویم تا این جنگ تراژیک را متوقف کنیم.
اگر کشورمان در انحراف از راهش در ویتنام پافشاری کرد، ما باید همچنان به بلند کردن صداها و جانهایمان ادامه دهیم. ما باید آماده باشیم تا با انجام هر روش خلاقانهی امکانپذیری، اعمالمان را با کلماتمان درنشان دادن اعتراض هماهنگ سازیم.
* هر انسانی که باورهایی برای خود دارد باید اعتراضهایی را برگزیند که به بهترین نحو با باورهایش همخوانی دارد، اما همه ما باید اعتراض کنیم.
* در سال ۱۹۵۷ یک مقام رسمی آمریکایی در خارج از کشور که [به موضوع] حساس بود گفت که در نظر او ملت ما در سمت غلط یک انقلاب جهانی قرار دارد. در طول ده سال گذشته ما ظهور الگویی از سرکوب را مشاهده کردهایم که اکنون حضور مستشاران نظامی آمریکا در ونزوئلا را توجیه کرده است.
* با این فعالیتها است که کلمات جان اف. کندی باز میگردد و ما را تسخیر میکند. پنج سال پیش او گفت «آنهایی که انقلاب مسالمتآمیز را ناممکن میکنند انقلاب خشونتآمیز را اجتنابناپذیر خواهند کرد.»
* با اختیار یا بر اثر تصادف، این نقشی است که ملت ما بر عهده گرفته است؛ نقش کسانی که چون حاضر نیستند مزایا و لذتهای حاصل از سودهای کلان سرمایهگذاری در کشورهای دیگر را از دست بدهند، انقلاب مسالمتآمیز را ناممکن میکنند.
* نمیتوان این کسب و کار سوزاندن انسانها با بمبهای آتشزا، یا پر کردن خانههای ملت ما با یتیمان و بیوهها، یا تزریق داروهای مسموم کینه در رگهای مردمی که در حالت عادی مهربان هستند، یا فرستادن مردان از نبردگاههای تاریک و خونآلود به خانههایشان در حالی که دچار معلولیت جسمی و آشفتگی روانی شدهاند، را با دانایی، عدالت و عشق آشتی داد. ملتی که سال به سال پول بیشتری را صرف دفاع نظامی میکند تا صرف برنامههای اعتلای اجتماعی در حال نزدیک شدن به مرگ معنوی خویش است.
*این نوع از انقلاب مثبت در ارزشها، بهترین دفاع ما در برابر کمونیسم است. [تشویق] جنگ پاسخ نیست. کمونیسم با به کار بردن بمبهای اتمی یا سلاحهای هستهای هیچ گاه از بین نخواهد رفت. بیایید تا به کسانی که فریاد جنگ سر میدهند و با شور گمراهانه خود بر وانهادن مشارکت ایالات متحده در سازمان ملل ابرام میکنند ملحق نشویم. این روزها روزهایی هستند که نیازمند خودداری خردمندانه و منطقی بودنی آرام است. ما نباید در ضدیتی منفی با کمونیست درگیر بشویم، بلکه باید در حرکت روبهجلویی مثبت برای دموکراسی مشغول باشیم [تشویق]، در حالی که دریافتهایم که بزرگترین دفاع ما در برابر کمونیسم آن است که به طرفداری از عدالت اقدام به حمله کنیم. ما باید با اقدام مثبت به دنبال زدودن شرایط فقر، ناامنی، و بیعدالتی باشیم، شرایطی که زمینی حاصلخیز برای رشد و نمو بذر کمونیسم هستند.
* در تحلیل نهایی، معنای یک انقلاب اصیل ارزشها آن است که وفاداریهای ما به جای قومی بودن باید همهگستر باشد. اکنون همهی کشورها، برای محافظت از والاترینها در جوامعشان، باید وفاداری به بشریت را به عنوان الگویی جامع توسعه بخشند.