«کوچ جمعی از غوطه شرقی؛ با سقوط مناطق شورشیان بسیاری از مردم به سوی سرنوشتی نامعلوم گام برمیدارند»
ترجمه مقاله نشریه کریستین ساینس مانتیور آمریکا دربارهی وقایع اخیر سوریه
«سه هفته پیش، عامر زیدان هیچ پایانی جز مرگ برای خلاصی از غوطه نمیشناخت. میگوید وقتی حکومت اینقدر انرژی و هزینه صرف کرده بود که با گرسنگی دادن و بمباران منطقه تحت کنترل مخالفان آنها را وادار به تسلیم کند، مردم به هیچ وجه نمیتوانستند به حکومت سوریه اعتماد کنند.
پیش بینی تلخ او در مورد خواهرش مروی، که هفته پیش به خاکش سپرد، به حقیقت پیوست. کمتر از یک هفته پس از این واقعه تلخ، زیدان تصمیم گرفت که از غوطه برود. در فاصله زمانی بین ساعت ۳ تا ۷ بامداد، این فعال مدنی با یک رشته پیوسته پیغام، شرح سفر طولانی و پرخطرش به بیرون از منطقه عربین را ثبت کرد.
او مینویسد: «همگی وارد یک تونل تاریک میشویم و به این فکر نمیکنیم که چه اتفاقی قرار است برایمان بیفتد.».
«همه چیز را پشت سر رها کردهایم و راهی یک سرنوشت نامعلوم شدهایم.»
بعد از بیش از یک ماه بمباران به دست روسیه و دولت سوریه که بیش از ۱۷۰۰ کشته برجای گذاشت و منجر به تخریب بیش از ۹۰ درصد منطقه شد که از آخرین مناطق مخالفین و تحت محاصره در حومه دمشق به شمار میرفت، مردم سه راه بیشتر نداشتند.
در حالیکه حلقه محاصره روز به روز تنگ تر میشد یا باید به ترک اجباری و عزیمت به استان ادلب در شمال (به همراه شورشیان شکست خورده) تن بدهند؛ جایی که به ضرص قاطع هدف بعدی حکومت خواهد بود. یا به کمپهای تحت کنترل دولت در نزدیکی دمشق پناه ببرند یا اینکه در آخرین منطقه تحت کنترل مخالفین، دوما،که چون جزیره ای تک افتاده مدام جمعتر و تنگتر میشود در انتظار شکستی اجتنابناپذیر بمانند.
در حالیکه سیر تحولات در میدان جنگ بیش از پیش مردم را ناچار به تصمیم گیری میکند، کشتار آنقدر شدید بوده است که به این زودیها نمیتوان از صلح و آشتی حرفی به میان آورد.’مانیتور‘ روایات بسیاری از کسانی را که در چند روز اخیر از تصمیم خود و دلایل پشت آن سخن گفتهاند جمع آوری کرده است.
در ماه فوریه، آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل متحد از غوطه به عنوان «جهنم روی زمین» نام برد. با وجود اینکه در ۲۴ام فوریه شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه آتشبس تصویب کرده بود، بمباران بیوقفه و پیشرویهای نظامی منجر به کوچ اجباری و گسترده شهروندان غیرنظامی و تخلیه شورشیانی که کنترل منطقه را از سال ۲۰۱۲ به دست داشتند، شد. پروسه تخلیه از هفته پیش با روند فزایندهای آغاز گشت و سهشنبه گذشته بیش از ۱۰۱ اتوبوس منطقه تحت کنترل شورشیان را به مقصد مرز ترکیه ترک کردند. زیدان همراهانش را جمعی از شهروندان و فعالین مدنی و گروههای حقوق بشری و نیروهای امداد موسوم به کلاه سفیدها توصیف میکند. همگی آنها از ماندن در منطقهای تحت کنترل اسد احساس امنیت یا آرامش نمیکردند. اتوبوسهای دیگری نیز شورشیان و خانوادههای آنان را جابهجا کردند.
از محاصره تا تسلیم
این خروج گسترده و انبوه از نتایج مذاکرات با روسیه است که اندکی بیش از حکومت سوریه مورد اعتماد به حساب میآید. با وجود اینکه پشتیبانی تسلیحاتیاش برای حفظ دولت اسد حیاتی بوده و در نقض معاهدات آتشبس نیز همواره شریک بوده است. منتقدین کوچ گسترده را نوعی جابه جایی اجباری میدانند و هشدار میدهند که چنین پروسههایی از تخلیه میتوانند از موارد جنایت جنگی به حساب آیند.
زیدان میگوید «یک کمیته چهار نفره از شهروندان دو بار مستقیما با روسها مذاکره کردند. تصمیم به رفتن سختترین کار ممکن بود. انتخاب بین این بود که تحت حکومت یک جنایتکار زندگی کنیم یا از زمینش بیرون برویم.» برای بسیاری از ناظرین، سناریوی محاصره تا تسلیم دیگر به طور آزاردهندهای آشنا شده است و از یک فرمول واحد تبعیت میکند. این کوچ اجباری اخیر ، ادامهی سیر زنجیرهای شکست شورشیان بود که اسم آتشبس بر آن گذاشته شد. پروسهای که در نهایت منجر به تقویت حکومت اسد گشت؛ حکومتی که حامیانی چون روسیه و ایران داشت و بهای آن را مخالفین مسلح دادند که با کمکهای کشورهای خارجی تنها توانستند در صحنهی نبرد دوام بیاورند بیآنکه به پیروزی دست یابند.
نیروهای وابسته به اسد اکنون کنترل نود درصد منطقه غوطه شرقی را در اختیار دارند. این منطقه در حومه دمشق امکان حمله مستقیم به پایتخت را به شورشیان داده بود. در عین حال پنج سال هدف بمبارانهای هوائی، حملات شیمیایی و محاصرهای بود که جان هزاران تن را گرفت و منطقه وسیعی را با خاک یکسان کرد.
غیرنظامیانی که در این میان گرفتار شده بودند بیشترین هزینه را دادند.’محمد علا غانم‘ ماه گذشته در تحلیلی برای مؤسسه سلطنتی روابط بینالمللی، چاتمهاوس، نوشت: « اسد و متحدینش از ترفندهایی چون آتشبس موقت و قراردادهای منع مخاصمه محلی استفاده کردند که همزمان هم بر رنج شهروندان افزود، هم حکومت به مدد آن بافت جمعیتی را به نحوی حسابشده تغییر داد و هم به پیشروی نظامی دست پیدا کرد.» او این آتشبسهای دروغین را یکی از استراتژیهای نهادینه رژیم اسد قلمداد میکند. یکی از اصلیترین گروههای مخالفین در این منطقه، فلیق الرحمان بود که یک گروه اسلامگراست و در مذاکرات صلح ژنو به پشتیبانی سازمان ملل شرکت کرده بود و با تخلیه روز جمعه موافقت کرده بود. از آنروز جنگجویانش سوار بر اتوبوسهای شکست خوردگان در حال ترک منطقه هستند.
فرمانده تیپ جنگجویان مستقر در زملکا که به نام مستعار ابواکرم شناخته میشود، مذاکرات با روسیه را کمی بیشتر از یک تعامل یکطرفه میداند. او که با گروهی از جنگجویانش سوار یکی از این اتوبوس ها شد میگوید «همه چیز خیلی سریع پیش رفت. تیم مذاکره کننده ما نتوانست حتی یک کلمه از خواستههاش را به تصویب برساند. طرف مقابل به عنوان نیروی پیروز شرط و شروط را تعیین کردند و جای حرف باقی نگذاشتند. فلان ساعت، فلان محل حاضر باشید و بروید.»
هجدهم فوریه روسیه و سوریه یک حمله تمام عیار بر غوطه شرقی آغاز کردند و علیرغم اعلام آتش بس سازمان ملل یکی پس از دیگری مناطق محاصره شده شورشیان را شکاف دادند و شکستشان دادند. شدت حمله آنقدر زیاد بود که مناطق مسکونی را با خاک یکسان کرد و ساکنین هفته ها در زیر زمینها پناه گرفتند که زنده بمانند.
این کوچ اجباری برای بسیاری تحقیرآمیز بوده است و صدمات روحی زیادی وارد کرده است. به عنوان شرط معاهده هزاران نفر از جنگجویان مخالفین و خانواده هایشان و شهروندان غیرنظامی باید به ادلب بروند که از آخرین مناطقی است که کنترلش در دست دولت سوریه نیست.
ابو اکرم میگوید « اولین اتوبوسها که میخواستند راه بیفتند مورد آزار و اذیت فراوان قرار گرفتند. ما امروز فقط اسامیمان را گفتیم و سوار شدیم و هفت ساعت در اتوبوس نشسته بودیم قبل از اینکه راه بیفتیم. پانزده ساعت در اتوبوس بودیم بدون اینکه اجازه بدهند یک نفر خارج شود. حتی بچه هایی که میخواستند به دستشویی بروند.»
او میگوید اتوبوسهایی که به مقصد ادلب حرکت میکردند از میان مناطق علوینشین حامی اسد از کناره دریا میگذشتند و حامیان حکومت در مسیر لعن و نفرین نثار جنگجویان شکستخورده میکردند. این فرمانده میگوید که در روزهای آغازین، پس از اینکه برادرش با یک گلوله سرگردان سربازان ایست بازرسی حکومت کشته شد، او نیز از ارتش جدا شد و به انقلاب پیوست.
وقتی که به ادلب رسیدند با پایی که زخمی جدی برداشته بود و در حالیکه پنجاه نفر از جنگجویانش را همراهی میکرد، تنها چیزی که برایش مهم نبود این بود که بعد از ۲۳ ساعت سفر شب را کجا بخوابند. میگوید: «روحم از خستگی هفت سال جنگ برای هیچ نابود شده است. اشکم تمامی ندارد. همهی امیدم در زندگی تمام شده است»
او بر این باور است که بهترین راهی که برای آینده خودش متصور است این است که کار پیدا کند و پولش را جمع کند که بتواند با قاچاقچی خود را به ترکیه برساند. او بیم آن دارد که سرنوشت مشابه یا حتی بدتری در انتظار ادلب باشد که جنگجویانش سابقه شکستهای بسیاری دارند. « سرنوشت ادلب هم به قتلعامی گسترده ختم میشود. این بار با بهانه از بین بردن جبهه النصرة [وابسته به القاعده] دست به نسلکشی میزنند»
«وحشت بودن در آن بیرون»
هزاران هزار نفر دیگر هم از این مسیر امن باز شده استفاده کرده و به مناطق تحت کنترل دولت فرار کردهاند. نور و نعمت دو تن از این افراد هستند. دو زن از غیرنظامیانی که یکی از منطقه دوما و دیگری از سبقا با ’مانیتور‘ مصاحبه کردهاند.
بر اساس سابقه خفقانی که از رژیم حتی قبل از جنگ وجود داشت، این دو تا روزها پس از این که به مقصد رسیدند تماسی برقرار نکردند و احساس امنیت و آرامش نمیکردند که پیش از رسیدن به مقصد، از نحوهی نجاتشان چیزی بگویند.
نور، شش روز پس از اینکه در دمشق به سر میبرد نوشت «وحشت زندگی در غوطه با وحشت زندگی بیرون آنجا جایگزین شده است. من به اینجا احساس تعلق نمیکنم. »
یکی از عواملی که او را مصمم کرد که غوطه را به سمت دمشق ترک کند احساس مسئولیت نسبت به پدر بیمارش بود که به درمان نیاز داشت و همینطور فرزند خردسال و کودکی که در شکم داشت. اگرچه روز حرکت او را از تمام مردان خانواده اش جدا کردند و تا به امروز هیچ خبری از آنها ندارد. به تخمین تلویزیون دولتی سوریه ، بیش از صد و ده هزار نفر به مناطق تحت کنترل حکومت رفتهاند. به گفته سازمان ملل بیش از نیمی از آنها در پناهگاههای موقت اطراف غوطه اسکان داده شدهاند.
نعمت از تجربه اولین برخورد نیروهای ارتش سوریه و نیروهای امدادش میگوید که « انگار که ما را به چشم آدم نگاه نمیکردند».
یک ویدیو که در یوتیوب پخش شد، یکی از وزاری دولت سوریه را نشان میداد که در میان جمعیت تشنه به این شرط بطری آب پخش میکرد که شعارهای حمایت از حکومت بدهند. عکسهای دیگری نیز نشان میداد سربازان چطور با جمعیتی مغلوب از زنان محجبه لاغر و زار و کودکانش در پسزمینه سلفی میگیرند. فقط یک تکه از غوطه شرقی هنوز از کنترل دولت خارج است. مذاکرات با گروه شورشی جیش الاسلام در جریان است. سخنگوی گروه، حمزه بیرقدار، میگوید شورشیان قصد تخلیه ندارند و در دوما خواهند ماند. از تحرکات دولت نیز به نظر میآید در صورت عدم توافق حمله خونبار تازهای در شرف وقوع است.
«خواهم ماند»
شهروندانی که از این محاصره جان سالم به در بردهاند چیزی بیشتر از این نمیخواهند که سر خانه و زندگیشان بمانند، اما کسی نظر آن ها را نمیپرسد.
سمیرا یکی از شهروندان دوما که هفته ها با مانیتور گفتگو میکرد، میگوید: «برای من مهمترین چیز این است که غوطهام را ترک نکنم.» او تعریف میکند که چطور صبح روزی که به نحوی غیر معمولی آرام به نظر میآمد، دختر نه ماهه باردارش را برای پیاده روی بیرون برده بود که بمباران وحشتناکی درگرفت. هر دویشان برای حفظ جان هرچه سریعتر از میان خرابهها خود را به پناهگاهی زیرزمینی رساندند. در محاصره مرگ، تنها دعا میکرد نوهاش که حالا چندی از زمان به دنیا آمدنش میگذرد، راحت متولد شود.
سمیرا که از فعالان در میان مخالفین و از اعضای نیروهای امداد محل بوده است از دهها هزار نفری است که هنوز در دوما ماندهاند و یا نمیخواهند یا نمیتوانند سرزمینشان را ترک کنند. خانه و کاشانه بیشترین ارزش را دارد: «اگر ضمانت دهند من حاضرم که بمانم و مصالحه کنم و از همه فعالیتهایم دست بکشم و هیچ کجا نروم. فقط در خانهام بمانم.»
نیروی امدادگر جوان دیگری به اسم علا ابو زید در دوما هر روز از مادر و دوستانش میشنود که میپرسند حالا چه میشود و چه کار باید بکنیم. او نیز نمیداند که آیا باید مثل برادر جنگجویش به ادلب برود یا نه. برای اینکه مجبور نباشد خیلی به چیزی فکر کند، شبها را به یادگیری آنلاین زبان انگلیسی میگذراند. او میگوید «مردم حالا که همه چیزشان را از دست دادهاند راحتتر حاضرند به مصالحه و آشتی فکر کنند ولی در عین حال بسیار هم میترسند. ما نمیتوانیم تصمیم بگیریم چون به آنچه در انتظارمان است نمیتوانیم فکر کنیم. تمام راههای پیش رو به جهنم ختم میشود. چه خانه و زندگیمان را رها کنیم و برویم و چه در کنار مردمی باشیم که اعتمادی به آنها نداریم.»
منبع: کریستین ساینس مانیتور، ۲۸ مارس ۲۰۱۸
https://goo.gl/SLjRrK