از مرگ در راه مقابله با رژیم بعث عراق تا مرگ در راه دفاع از رژیم بعث سوریه
در پی حوادث اخیر سوریه و کشته شدن شماری از تکاورهای ارتش ایران در جنوب حلب، پرسشهایی پیرامون نحوهی نبردها در این منطقه و عملکرد نیروهای وابسته به ایران مطرح شده است. مطلب زیر نگاهی است به آرایش نیروها و پاسخ به سوالاتی که ممکن است برای پارهای مطرح باشد.
آیا ایران در این منطقه با داعش میجنگد؟
از دستکم ۲۲۰ کشتهی ایرانی شش ماه اخیر در حومهی حلب، حتی یک ایرانی به ضرب گلولهی داعش از پا درنیامده است. به این دلیل که مکان عملیات این نیروها ارتباطی با محدودهی داعش ندارد (داعش در جبههای کاملا مجزا در محدوده شرقی استان حلب است، در نزدیکی کویرس و السفیره. ایران در بخش شمالی، جنوبی و غربی متمرکز است) و هدفگذاری نیروها شامل آنان نمیشود. با اینحال دستگاه تبلیغات ایران توانسته است بسیاری را متقاعد کند که آنان با داعش در حال جنگند.
ایران با چه کسی میجنگد؟
در جغرافیای جنگ داخلی سوریه، جبههی حلب به جبههی «محلیها» معروف است. پس از حملهی ایران و روسیه به حومه حلب که طبق گزارش سازمان ملل دستکم ۳۳۶ هزار ساکن سوری این منطقه را آواره کرد ( https://goo.gl/QEY3yz )، بسیاری از جوانان این خانوادهها برای دفاع از شهرکها و روستاها باقی ماندند. (گزارش آنشل پرفر خبرنگار اکونومیست را ببینید: https://goo.gl/dyOdyP ) این میزان گستردهی شبهنظامیان، که به گونهای تاسفبار نوجوانان و سرباز-کودکان بسیاری در بین آنان مشاهده میشود، غالبا تعالیم جنگی خاصی ندیدهاند و بین دهها گروه مخالف مسلح در این منطقه پخش شدهاند: از زیرشاخههای ارتش آزاد (نظیر جیشالتحریر) تا سلفیها (نظیر جیشالاسلام) و سلفی-جهادیها (نظیر النصره).
برای بسیاری از کسانی که از دور جنگ داخلی را تعقیب میکنند، نام گروهها کافی است تا بتوانند راجع به کلیت موضوع قضاوت کنند. با اینحال واقعیت بسیار پیچیدهتر از این مطلب است و سیال بودن بدنهی مخالفان عموما نادیده گرفته میشود، از این رو برای درک اهمیت موضوع باید از درون به وضعیت نگاه کرد. در حقیقت برای آن دسته از جوانان سوریِ داوطلبی که میخواهند علیه عدهای عراقی و ایرانی و افغان که شهرشان را اشغال کرده و خانوادهشان را آواره ساخته بجنگند، آن گروهی که بتواند اسلحهی بهتر در اختیار قرار دهد، خرجی ماهیانهی حتی کم ولی مستمر بپردازد و بعد از مرگ حقوقی برای خانوادهی آنان تعیین کند در انتخاب گروه نقش بازی میکند. تفاوتی نمیکند که کادر رهبری سیاسی گروههای مسلح مانند فرقه ۱۳ «ارتش آزاد میانهرو» طبقهبندی شوند یا مانند جیشالاسلام اسلامگرای سلفی به حساب آیند، آنانکه به دست نیروهای وابسته به ایران کشته میشوند همین بدنهی نظامی هستند، نه کادرهای رهبری سیاسی. در نتیجه خواستهی خروج ایران از سوریه به معنای حمایت از مخالفان مسلح نیست، بلکه تلاش برای نجات جان سوریهایی است که برای دفاع از وطن خود میان گروههای مسلح محلی سرگردان شدهاند.
کدام نیروهای جهادی در این منطقه حضور دارند؟
نیروهای جهادی خارجی که در غرب کشور سوریه میجنگند قابل تمییز هستند و میتوان گفت هر گروه کوچک در کدام بخش فعال است. برای مثال اویغورهای حزب اسلامی ترکستان در المنصوره در سهلالغاب یا ازبکهای جماعت امامبخاری در جنوب شهرک شیخ مقصود مستقرند. در کنار آن که احرارالشام از دیرباز در میان صفوف نیروهای خود از جهادیهای خارجی استفاده کرده و با تسهیل ورود آنان یکی از بزرگترین بحرانهای انقلاب سوریه را موجب شده است، النصره، این شاخهی القاعده، همچنان بزرگترین بهرهگیر از این نیروهایی اندک ولی تاثیرگذار است. عملکرد النصره و استفادهی آن از این دستهها اما عموما در عملیات تهاجمی (نه دفاعی) و تابعی از استراتژی تبلیغاتی مدون این گروه است. ابوسعید الهولندی، چهره رسانهای جبهه النصره، دو ماهِ پیش از آن سخن گفته بود که زیرشاخهی ارتش آزاد، تجمع فاستقم کما اُمرت، در زیر فشار حملهی نیروهای ایران از النصره تقاضای سلاح آرپیجی کرده بود تا بتوانند در موضع خود مقاومت کنند؛ اما فرماندهان النصره تقاضای آنان را رد کرده و گفتهاند سلاحی در دست ندارند. این مثال نمونهای از استراتژی بلندمدت النصره است که اجازه میدهد تا نیروهای دیگر خُرد شوند و ناگهان از جبههای دیگر با تبلیغات پر سر و صدا و انتحاریهای جلودار خارجی دست به عملیات هجومی میزند. حملهی اخیر العیس، برنه و زیتان مثالی دیگر از این استراتژی است. تا کنون گروه مجزای خارجی که در عملیات اخیر جنوب حلب دیده شده است جندالاقصی است که همراه با النصره عملیات کردهاند.
آرایش نیروهای وابسته به ایران در جنوب حلب
اگر در جنوب حلب به سمت نیروهای بشار اسد شلیک کنید، احتمال آنکه یک سوری بمیرد حدود ۱۰ درصد است.
وضعیت توزیع نیروها و آمار تلفات شش ماه اخیر درگیریها نشان میدهد آنچه در رسانهها تحت عنوان «ارتش سوریه و متحدین» در این منطقه مطرح میشود، تقریبا تهی از معناست. در این ناحیه، جبهه یکسره در اختیار نیروهای وابسته به ایران است و تحت فرماندهی سپاه پاسداران؛ شبهنظامیان عراقی، لبنانی، پاکستانی، افغان، فلسطینی و ایرانی در منطقه پخش شدهاند. آن بخش معدود سربازان سوری که در این جبهه حضور دارند را عمدتا متعلقین به مناطق شیعهنشین نظیر نُبل و الزهرا تشکیل میدهند که ایران آنان را سازماندهی کرده و در صف نیروهای خود استفاده میکند. چندی پیش فیلمی از موبایل یک عضو حزب الله لبنان منتشر شد که در آن این نیروها در جنوب حلب در جمع خود در حال تمسخر ارتش سوریه دیده میشدند و از نبود سربازان اسد در این جبهه با تحقیر یاد میکردند ( https://goo.gl/IoueCK ). از سوی دیگر لیث ابوفاضل، سردبیر وبسایت المصدر نزدیک به ارتش سوریه، هفتهی پیش در پاسخ به سوالی گفته بود که فقط میداند آن مناطق در دست نیروهای وابسته به ایران است و ارتش سوریه نقشی در آنجا ندارد.
در حقیقت، پنج سال جنگ از ارتش سوریه «ارتش ژنرالها» باقی گذاشته است که سربازانش یا فراری هستند یا کشته شدهاند. (مقاله روزنامه دیلی تلگراف انگلیس را درباره تصرف پالمیرا بخوانید: سوریهای ارتش ملی سوریه کجا هستند؟ http://goo.gl/wDcn0j ) گزارشی که ماه پیش از دمشق منتشر شد نشان میداد که بسیاری از جوانان سوری از ترس بازداشت و اعزام به میادین جنگ از خانهها خارج نمیشوند و آنان که توانستهاند، در میان سیل مهاجران مسیر اروپا را در پیشگرفتهاند. در این چارچوب طبق تخمینها ایران با انتقال ۲۰ تا ۲۵ هزار سرباز عراقی، افغان و دیگر ملیتها دستگاه جنگ اسد را سرپا نگاه داشته است و اهمیت بیرون رفتن کامل ایران از سوریه در همین نکته مستتر است. چرا که این خروج اگر به تمامی صورت پذیرد خاک سوریه را تنها از سربازان ایرانی خالی نخواهند کرد، بلکه اثر مهیبتر خود را زمانی بر ارتش سوریه خواهد گذاشت که هزاران شبهنظامی عراقی و دیگر ملیتهای وابسته صحنه را ترک کنند.
حملهی اخیر و تلفات ایران
پس از آخرین فاز حملهی ایران در شمال حلب، سپاه پاسداران طبق روال با جابجا کردن نیروهای خود آنان را به بخش پشتیبانی برد و خط مقدم مناطق تصرف شده را بین نیروهای حاضر تقسیم کرد (جابجایی در جبههها که منجر به اشاعهی اخبار بیپایه در مورد عقبنشینی ایران از سوریه شد).
از آن سو با پابرجایی آتشبس که به صورت گسترده جبهه النصره را از مدار جریانات اصلی جنگ خارج ساخت، این گروه تلاشهایی برای طرح مجدد خود به عنوان نیروی اثرگذار انجام داد و پیوسته مخالفان مسلح این منطقه را تشویق به حملهی هماهنگ کرد و یک بار نیز دو هفته پیش با آوردن گروه جهادی جندالاقصی (که گروه سیصد نفرهشان عموما در ادلب فعال هستند) به شهرک العیس جنوب حلب حمله کرد. انتخاب جنوب حلب برای متقاعد کردن ارتش آزاد و دیگر شاخه های مسلح سوری به همکاری نقطهای مناسب بود از آن حیث که جنگ در این منطقه، «نبردی ملی علیه اشغالگر بیگانه» تعبیر میشود. کشتار ۳۷ غیرنظامی دیرالعصافیر، حمله ارتش سوریه برای محاصره زبدین در غوطه، حملهی ناموفق لواء قدس،شبهنظامیان فلسطینی وابسته به ارتش برای قطع راه کاستیلو و محاصرهی حلب و جلوگیری دولت از رسیدن کمکها به مناطق تحت کنترل مخالفان سرانجام به نظر میرسید مخالفان را متقاعد ساخته تا حملهای هماهنگ را ترتیب دهند. این اتفاق از سویی نشان داد که جدا کردن مخالفان مسلح سوری از النصره همچنان یکی از بزرگترین چالشهای پیشاروی جنگ داخلی سوریه به شمار میرود و در این میان مداخلهی نظامی ایران و روسیه که «دشمن خارجی مشترک» را شکل دادهاند، چگونه وضع را وخیمتر کرده و به عنوان ابزار مشروعیتی در دستان شاخهی سوری القاعده قرار گرفته است.
جبهه النصره عملیات خود را از ناحیه دو روستای برنه و زیتان شروع کرد و گروههای مخالفان مسلح سوری (نظیر فرقه ۱۳ و جیش التحریر ارتش آزاد و جیش الاسلام و احرار الشام) در فاصله چند کیلومتری در خانطومان به مناطق تحت کنترل نیروهای وابسته به ایران حمله کردند. در العیس عملیات جبهه النصره با مرگ دستکم ۱۲عضو حزبالله و شبهنظامیان عراقی حرکه حزبالله النجبا که در منطقه مستقر بودند همراه شد (ابوالفضل راهچمنی از نیروهای سپاه که فرماندهی عراقیها روی تپه را بر عهده داشت کشته شد)، افغانهای تیپ فاطمیون جان باختند، در خالدیه جیشالتحریر ارتش آزاد به مکان ایرانیان مستقر حمله کرد و جیش الاسلام فیلمی از جسد حسین بواس عضو سپاه پاسداران در خانطومان منتشر کرد، تکاوران ارتش نیز که برای پشتیبانی به منطقه آمده بودند درگیر شدند و با دادن تلفات عقب نشستند (گزارشهای ضد و نقیض همچنان میگویند که یک نفر از آن نیروها مفقود است). نیروهای تحت فرماندهی ایران که از نبود آتش پشتیبانی نیروی هوایی روسیه به شدت انتقاد میکردند، در فاز دوم و در پاتک برای گرفتن العیس حمله کردند (عمدتا عراقی، لبنانی، افغان) که این بار علیرغم پیشروی موفقیتآمیز اولیه، در تلهالعیس با حملهی النصره مواجه شده عملیات ناکام ماند. سخنان امیر پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش، مبنی بر پیروزی و گرفتن ۲۰۰ نفر تلفات از نیروهای مهاجم، در حالیکه تصاویر زمینهای تلهالعیس در جنوب حلب اجساد نیروهای لبنانی و افغان و عراقی وابسته به ایران را نشان میدهد (هشدار:تصاویر دلخراش: https://goo.gl/BDZPSz ) بیش از همه ضربه به اعتبار این نهاد است.
قریب سی سال پیش سربازان ارتش ایران در راه مقابله با رژیم بعث عراق کشته میشدند و اکنون در راه دفاع از رژیم بعث سوریه جان میدهند. به نظر نمیرسد فرماندهان وطنپرست ارتش در زمان جنگ ایران و عراق سرنوشتی اینچنین را پیشبینی میکردند.