پنج روز پس از بمبگذاری انتحاری در کنار اتوبوس ساکنان دو شهرک شیعهنشین فوعه و کفریا در غرب حلب در ناحیه تحت کنترل مخالفان که بیش از ۱۲۰غیرنظامی را کشت هنوز گروهی مسئولیت حمله را برعهده نگرفته است. گروههای مخالف مسلح و دولت سوریه در بیانیههای رسمی همدیگر را متهم کردهاند با این حال این گونه اتهامات دوطرفه بیشتر حاصل کارکرد دستگاه تبلیغات طرفین است و حقیقت پشت سر ممکن است اندکی متفاوت باشد؛ جایی که نگاهها بیش از همه متوجه گروههای مرتبط با داعش و در راس آنان گروه «لواءالاقصی»، منشعب از جندیالاقصی، است.
در حالی که تا روشن شدن ابعاد حقیقی ماجرا احتمال دست داشتن گروههایی از هر دو سوی ماجرا به طور مطلق قابل رد نیست، مطلب زیر با تمرکز بر ردیابی عامل احتمالی حمله در درون اردوگاه مخالفان مسلح نوشته شده و سعی میکند به این پرسش پاسخ دهد که چرا ظنها به سمت لواءالاقصی است و پروسهی قرارداد جابجایی اجباری ساکنان فوعه/کفریا در مقابل ساکنان زبدانی/مضایا در چه فضایی شکل گرفته است.
آغاز «جندی الاقصی»
پنج سال پیش ابوبکر بغدادی رهبر وقت گروه دولت اسلامی در عراق و شام، ابومحمد جولانی را در رأس گروهی به سوریه فرستاد تا تحت نام جبهه النصره علیه حکومت بشار اسد بجنگند. در زیرشاخهی این گروه تازه تاسیس، دستهای تابعه به نام «سرایاالقدس» حضور داشت تحت فرماندهی فردی به نام «محمديوسف عثمان العثامنة» ملقب به ابوعبدالعزیز القطری؛ از متولدین عراق و از جهادیهای پرسابقهی جنگ افغانستان و چچن.
این گروه که بعدها«جندیالاقصی» نام گرفت در ابتدا از حدود ۶۰۰ جنگجوی خارجی(عموما از کشورهای عربی) تشکیل میشد و در شمال حماه و ادلب فعال بود. از نظر ایدئولوژیکی همچون داعش دستهبندی میشدند(پیرو مکتب سلفی-جهادی) و در جریان نزاع اولیه و مشهور النصره-داعش در شرق سوریه(بویژه در دیرالزور) در بیانیههای خود درگیری ایجاد شده را درگیری بین علی و معاویه میدانستند. از این نظر دخالت نکردند.
در حالی که اولویت را سرنگونی اسد میدانستند و نه تشکیل خلافت، برای اینکه بتوانند جنگجویان خارجی دیگر را به سمت خود جذب کنند و مانع از پیوستن آنان به داعش شوند، به طور رسمی از جبهه النصره جدا شدند و با رهبر القاعده در شبه جزیره عرب، ناصرالوحیشی در یمن بیعت کردند(که در ژوئن ۲۰۱۵ در حمله پهپاد امریکا در حضرموت کشته شد). در همان حال جندیالاقصی ارتباط همکاری نظامی خود را با النصره قطع نکرده و بصورت هماهنگ با آن سازمان بودند(عموما انتحاریهای النصره در عملیات نظامی متعلق به این گروه بودند).
در جنگ میان النصره و ارتش آزاد(حرکة حزم و جبهه ثوار تحت حمایت آمریکا) که به نام «قضاء علی المفسدین» شناخته میشد به نفع النصره مشارکت داشتند(بخصوص در اتارب و شیخ سلیمان در غرب حلب) و رهبرشان، ابوعبدالعزیز القطری، در بیرون از میدان جنگ و در نزدیکی روستای دیرسنبل ادلب در حالی کشته شد که جمال معروف، فرمانده جبههثوار، ادعا میکرد نیروهای آنان او را به قتل رساندهاند. آنان در عملیات به همراه دیگر مخالفان مسلح نیز در قالب ائتلاف جیشالفتح شرکت داشتند، گرچه عموما برای پرهیز از تنش در مناطق مجزا به کار گرفته میشدند.
بالا گرفتن تنش میان جندیالاقصی و دیگر گروههای مسلح
تا زمانی که مخالفان مسلح روی دور برد بودند(نقطه عطف آن با تصرف ادلب)، پیروزی مانع از بروز اختلاف جدی میشد با این حال این وضعیت دیری نپایید. احرارالشام (که بعدها خود در صف نیروهای تحت حمایت ترکیه و در کنار گروههای ارتش آزاد در عملیات سپر فرات، یا آنچنانکه داعش میگفت صلیب فرات، در شمال سوریه علیه داعش میجنگید) از جندیالاقصی(که عضوی از جیشالفتح بود) خواست تا سهمیه نیروی خود را در جنگ علیه داعش در ریف حلب اعزام کند. جندیالاقصی با انتشار نامهای به مجلس شورای جیشالفتح اعلام کرد که قرار آنها از اول این بوده است که علیه داعش وارد جنگ نشوند و تنها علیه اسد بجنگند. بعد از متهم کردن احرارالشام به ضعف نظامی و اعلام اعدام چهار تن از اعضای خود به دست احرارالشام در اکتبر ۲۰۱۵ از ائتلاف خارج شدند. گرچه پس از دو ماه با پادرمیانی شرعیهایی سلفی-جهادی نظیر ابومحمد المقدسی و عبدالله المحیسنی دوباره به ائتلاف بازگشتند. در این زمان با عنوان «نفوذیهای داعش» و عموما با نام «جندالافعی» توسط دیگر گروهها خطاب میشدند.
حضور گروهی که گرچه در نهایت بزرگی خود به سقف دو هزار نفر رسیده بود، از انجا که به جز هدف تاکتیکی تفاوت دیگری با داعش نداشت، سبب تنش در منطقه تحت کنترل مخالفان شد. در حقیقت جندیالاقصی همواره اعتقاد داشت مخالفان آنجا که میتوانند باید با داعش علیه اسد همکاری کنند. امری که توسط ائتلاف مخالفان اسلامگرای جیشالفتح رد میشد. یکبار(در فوریه ۲۰۱۶) خود اعضای جندیالاقصی ان را در منطقه خناصر در شرق استان حما آزمودند و تلاش کردند با کمک داعش جاده اثریه را از دو سو قطع کنند که توفیقی نیافتند.
در این میان حملات گاه و بیگاه جندیالاقصی به گروههای دیگر(عموما با اتهام ارتداد) ادامه داشت: در مارس ۲۰۱۶ به مقرهای گروه فرقه ۱۳ ارتش آزاد در معرهالنعمان حمله کردند و ده تن از آنان را کشتند. در ژوئن همان سال به کاروان جیشالاسلام در حربنوش ادلب حمله بردند. نه تنها گروههای مسلح که هجومهای انان متوجه نهادهای مدنی ادلب نیز بود و مقر کلاهسفیدها و شورای محلی شهر نیز هدف قرار گرفت. با این حال در راس این اختلافات و مهمتر از همه، نزاع جندیالاقصی با احرارالشام بود که در طول مدت خود قریب هفتاد کشته از طرفین گرفت.
یکی از نقاط تشدیدگر بحران میان جندیالاقصی و احرارالشام، کمپینی نظامی بود که با هدف پاک کردن آخرین بازماندههای داعش در ادلب به رهبری گروه احرارالشام و با مشارکت دیگر گروههای مسلح به راه افتاد. پس از آن، ترور چهرههای مذهبی یا نظامی اسلامگرا و دیگران در شمال سوریه شروع شد و احرارالشام به صورت پیوسته جندیالاقصی را متهم میکرد که اعضایش به عنوان سلولهای خفته داعش دست به ترور میزنند. از جمله معروفترین ترورها، کشتن مازن قسوم فرمانده لواء سهامالحق فیلقالشام و یوسف جنید فرمانده لواء عمر فاروق احرارالشام در سراقب بود.
درگیری جندیالاقصی و احرارالشام
اکتبر ۲۰۱۶ زمانی تنشها میان جندیالاقصی و احرارالشام به اوج رسید که علی العیسی، مسئول امنیتی احرار الشام در سراقب ربوده شد. احرارالشام یکی از اعضای جندیالاقصی به نام هزاع هیثم مشهور به ابودجانه را دستگیر کرد و در بیانیه خود گفت او اعتراف کرده مسئول ربودن العیسی است. در ادامه بیانیه، ۲۴ ساعت به جندیالاقصی مهلت داد که او را آزاد کنند و با اعمال فشار، عملیات مروانالحدید آنان(با همکاری جیشالعزه ارتش آزاد در نزدیکی صوران و طیبهالامام در شمال حما) را متوقف کرد. جندیالاقصی نیز با انتشار بیانیهای مسئولیت توقف عملیات را متوجه احرار الشام دانست و گفت که در نزدیکی جبلالزاویه و اریحا از سوی احرارالشام به آنها حمله شده. سپس دور خشونتها شروع شد: یک انتحاری جندیالاقصی ایست بازرسی احرارالشام در شهرک بنش ادلب را منفجر کرد و شماری از آن گروه را گروگان گرفت. این واقعه که مقدمهای نزاعی سراسری میان احرارالشام و جندیالاقصی شد، در شهرکهای جرجناز، سرمدا، حامدیه و معرهالنعمان پی گرفته شد. ۱۶ گروه ارتش آزاد در بیانیهای به حمایت از احرارالشام پرداختند. جندی الاقصی گروهی از زندانیان احرارالشام را در کفرسجنه تیرباران کرد و محمد منیر یک فرمانده دیگر احرار را در شهرک حزارین کشت. در همین اثنا بود که النصره نام خود را به جبهه فتحالشام تغییر داد و از آنجا که جندی الاقصی نیرویی به مراتب از لحاظ نفرات و تجهیزات ضعیفتر بود بلافاصله با اعلامیهای رسمی ادغام مجدد خود را در النصره(جبهه فتحالشام جدید) اعلام کرد تا بتواند خود را محافظت کند. با پادرمیانی النصره بین آنان آتشبس برقرار شد و قرار شد پرونده به مجلس قضائی شرعی ارجاع شود. اما این پادرمیانی نیز دیری نپایید و با حمله جندیالاقصی به ایستهای بازرسی صقورالشام در شهرک مصیبین و احرارالشام در روستای الباره قرار آتشبس از هم پاشید. النصره(یا همان جبهه فتحالشام) طی بیانیهای اعلام کرد که فرمانده این نیرو از دستورات تبعیت نمیکند و علیه انان موضع گرفت. این بیانیه جندیالاقصی را سه شقه کرد.
تشکیل لواء الاقصی
بخشی با النصره ماندند، بخشی گروه «انصار ترکستان» را تشکیل دادند و شق سوم به رهبری ابوعبدالله الغزی به شکل رسمی از بیعت النصره جدا شده و بیعت خود با داعش تحت عنوان «لواء الاقصی» اعلام کردند. آنها هیئت تحریرالشام جدیدالتاسیس را مرتد خواندند و بلافاصله به مقرها و ایستهای بازرسی جیشالنصر، فرقهالوسطی و فرقه اول مشا ارتش آزاد و همچنین اجناد الشام در شمال حماه در نزدیکی مورک، کفرزیتا و حومه لطامنه حمله کردند و در فوریه ۲۰۱۷ قریب ۱۵۰ تن را به اسارت گرفتند. در اینجا سرانجام هیئت تحریرالشام(با مرکزیت النصره) با صدور بیانیهای آنها را خوارج خواند(اصطلاحی که عموما آن را برای داعش استفاده میکنند) و به اتهام تکفیر دیگر گروهها و نپذیرفتن هیئت قضاوت به آنان اعلام جنگ سراسری داد. در طی این نبردها بود که ۷۰ تن از هیئت تحریر الشام و در راس آنها فرماندهان ابوبکر التمانعه و ابوثائر الحموی کشته شدند. سرانجام پس از ۵ روز درگیری در پی محاصره شدن اعضای لواء الاقصی در شهرکهای حیش و مورک در جنوب ادلب و شمال حماه اعضای این نیرو موافقت کردند که بدون سلاحهای سنگین خود، منطقه را به سمت پایگاه داعش و برای پیوستن به آنان در سه نوبت ترک کنند. اما پیش از خروج به سمت رقه، ۱۴۲ عضو مخالفان مسلح(عمدتا وابسته به جیشالنصر، فرقة الوسطی و فیلقالشام ارتش آزاد بعلاوه شماری از احرارالشام) را که اسیر داشتند در نزدیکی ایست بازرسی خزانات در جنوب ادلب سر بریدند و در گورهای دستهجمعی دفن کردند.
جنایات فرقهای جندیالاقصی و مورد فوعه و کفریا
موارد جنایت جنگی متعددی از سوی جندیالاقصی ثبت شده است همچون کشتار غیرنظامیان علوی در شهرک معان در شمال حما در فوریه ۲۰۱۴ یا اعدام اعضای گروه الویه الانصار جبهه ثوار ارتش آزاد در آگوست ۲۰۱۵ به اتهام ارتداد. با این حال عملکرد دستگاه تبلیغات آنان در نفرتپراکنی فرقهای عمدتا متوجه دو شهرک شیعهنشین ادلب فوعه و کفریا بود و این نیز با دو واقعهی مهم تشدید شد؛ یکی بحثهای مربوط به طرح توافق فوعه-کفریا(دو شهرک شیعهنشین) در مقابل مضایا-زبدانی(دو شهر سنینشین) که با مرگ ۳۸ غیرنظامی سنی بر اثر گرسنگی در شهرک مضایا (تحت محاصرهی نیروهای وابسته به ایران، حزبالله لبنان و ارتش سوریه) همراه شد.
مورد دوم بر هم زدن فاز اول توافق تخلیه ۴۰ هزار غیرنظامی حلب توسط ایران با شلیک شبهنظامیان شیعی و متوقف کردن اتوبوس ساکنان حلب(به منظور گنجاندن فوعه و کفریا در متن قرارداد) که در مقابل با آتش زدن اتوبوسهای راهی فوعه و کفریا توسط اعضای جندیالاقصی همراه شد. در آن مقطع زمانی تخلیه ساکنان حلب و فوعه/کفریا با مهار جندیالاقصی از سوی جبهه النصره عملی شد چرا که این گروه از النصره(هیئت تحریرالشام) فرمان میبرد، در حالیکه این امر در زمان قرارداد اخیر برای تخلیه فوعه/کفریا در مقابل زبدانی/مضایا معنی نداشت؛ بخصوص بعد از جدائی لواءالاقصی و پیوستن آن به داعش که با درگیریهای خونین و اعدامهای صحرایی همراه بود. اعضای جندیالاقصی(که در لیست گروههای تروریستی ایالات متحده نیز وارد شده بودند) مکررا تهدید کرده بودند اجازهی خروج زندهی ساکنان شهرکهای شیعهنشین را نخواهند داد و این امری مخفی نبود.
قرارداد برای تخلیهی فوعه/کفریا در مقابل زبدانی/مضایا
بر خلاف قرارداد بار گذشته که میان ترکیه (به نمایندگی از احرارالشام) و ایران منعقد شده بود، اینبار توافق میان قطر(به نمایندگی از هیئت تحریرالشام و در واقع جبهه النصره) و ایران بسته شد و پول واریز شده به حساب هیئت تحریر رفت. به عبارتی اگر طرح نظامی ایران برای رسیدن به دو شهرک به سرانجام نرسیده بود(عملیات نیمهتمام جنوب حلب در اکتبر ۲۰۱۵) این قرارداد میتوانست مقصود را برآورده کند در عین حال که راه بدون دغدغه را برای عملیات احتمالی تصرف ادلب در آینده مهیا سازد.
در این جابجایی اجباری، بهترین پوشش دفاعی برای خروج ساکنان فوعه و کفریا که دو سال زیر محاصره و آماج خمپارههای گروههای مخالفان مسلح بودند، امضای قرارداد با گروهی بود نظیر النصره، که میتوانست با استفاده از هژمونی خود مابقی گروههای افراطی را نیز کنترل کند. در عین حال که در مناطق تحت کنترل مخالفان تظاهراتهای اعتراضی علیه این گروه برگزار میشد(متهم به قبول توافق، بیخانمان کردن ساکنان شهرهای سنینشین و تن دادن به پاکسازی قومی)
از آغاز قبول طرح برای خروج ساکنان فوعه و کفریا، ترس از حملهی لواءالاقصی و دیگر هستههای مخفی داعش به کاروان سبب شد تا النصره تدابیر امنیتی را وضع کند. مشکل اصلی در نقلوانتقال از آنجا ناشی میشد که چندین کاروان، در چند روز پیاپی، میبایست از ادلب تا غرب حلب میآمدند و در هر بخش از میانهی راه میتوانستند هدف حمله قرار بگیرند. از این رو النصره در عین حال که شماری از شبهنظامیان هیئت تحریر به همراه احرارالشام را برای محافظت به همراه آنان فرستاد، کاروانها را در شب حرکت داد و با تغییر مسیر، سکوت کامل رادیویی اعمال کرد(همچون زمان عملیات) به اینمنظور که مهاجمان احتمالی را گمراه کند. برنامه آنان نیز به نظر درست پیش رفت و در کل مسیر راه اتفاقی برای اتوبوسها نیفتاد. ضربه در واقع آنجایی وارد آمد که انتظارش را نداشتند: در نزدیکی مقصد و در چند قدمی ایست بازرسی راشدین که روی کاغذ امنترین مکان به حساب میآمد و علاوه بر گروه امداد، خبرنگاران و عکاسان مخالفان نیز خبر شده بودند تا رسیدن کاروان را پوشش دهند. انفجاری که علاوه بر غیرنظامیان، جان شماری از شبهنظامیان مخالفان مسلح و فعالان رسانهای را نیز گرفت.
در نهایت با توجه به تیپ جمعیتی هدف گرفته شده و نحوهی تهاجم به اتوبوسها، این انفجار فرقهای رد گروهی سلفیجهادی را بر خود دارد و با توجه به آنچه در بالا آمد، میتواند در چارچوب تنش ماههای اخیر شاخهی مرتبط با داعش در مناطق تحت کنترل مخالفان توضیح داده شود. ولو آنکه شادی هواداران داعش پس از حمله نادیده گرفته شود و پیام دو هفته پیش ابوالحسن المهاجر، سخنگوی داعش، نیز در نظر نیاید. پیامی ۳۷ دقیقهای که در آن المهاجر به مخالفان مسلح در سوریه بابت فروختن و تسلیم کردن شهرهای سنینشین در قبال دریافت دلار حمله کرده بود.